تجسم کنید
تجسم کنید نویسنده ای تمام وقت هستید، یک اتاق کار ساده دارید که پنحره اش رو به حیاطی بزرگ باز می شود، شما هر شب راس ساعت ۹ سر میز کارتان می روید و تا ساعت ۳ صبح از پایش تکان نمی خورید. شما در حال نوشتن رمان تازه تان هستید . در این میان سری به بالکن می زنید و ساعت ها با دقت به منظره بیرون چشم می دوزید تا ببینید چه تغییراتی در ظاهر درختان و سبزه ها و کوه ها به وجود می آید.
شخصیت اصلی رمان شما یک زن است. زنی که ناگهان عاشق می شود و به همسرش خیانت می کند و در پایان با سم آرسنیک دست به خودکشی می زند. شما هم آنقدر غرق نوشتن از خودکشی او شدید که ناگهان حالتان به شدت به هم می خورد و بالا می آورید!
💢 یک بار دیگر هم زمانی که دارید از تشنج شخصیت اصلی رمانتان می نویسید، حالتان آنقدر دگرگون می شود که ناخودآگاه از درد فریاد می زنید!
حدس می زنید کدام نویسنده می تواند تا این اندازه احساساتی باشد؟!
چنین نویسنده کسی نیست جز گوستاو فلوبر.
همان کسی که می گوید : من مادام بوواری ام!
♾ نویسنده ای مثل فلوبر تا مدت ها آن قدر درگیر نوشتن می شده که خودش را جای کاراکتر اصلی اش بگذارد تا او را به خوبی بشناسد و تمام حالات و تحولات روحی او را حس کند.
🔷️ می دانیم که نوشتن بدون به کار گیری حواس پنجگانه ممکن نیست و برای تقویت حواسمان می توانیم هر بار روی یک حس متمرکز کنیم.
✅ مثلا چند دقیقه چشمانمان را ببندیم و سعی کنیم کارهای روزانه مان را انجام دهیم. با این کار نه تنها حواسمان را تقویت میکنیم بلکه تجربه مفیدی از نوشتن برای خود رقم می زنیم.
❓نظر شما چیه؟ تا به حال روی یک حس متمرکز شدین؟
- ۰۰/۰۹/۰۳